سخنرانی زیر توسط سردار مشفق از مسئولین ارشد امنیتی کشور در جمع روحانیون و نخبگان در سال 1388 و در مشهد مقدس صورت گرفته است.
♦ فایل صوتی با فرمت mp3 بخش اول، بخش دوم (حجم هر بخش 10 MB)
♦ فایل صوتی با فرمت amr بخش اول، بخش دوم (حجم هر بخش 4.2 MB)
♦ فایل صوتی با فرمت mp3 بخش اول، بخش دوم ( حجم هر بخش 10 MB)
♦ فایل پاورپوینت ساختار فتنه مستقیم ( حجم 600kb
♦ متن کامل سخنرانی (آماده چاپ)
خلاصه سخنرانی
» هجوم به دین در دولت خاتمی، توسط گروه G7 صورت گرفت.
» علت فوت آقای توسلی عملیات روانی بود که توسط این گروه شکل گرفت.
» موسوی خوئینی ها به عنوان پدر معنوی اصلاحات انتخاب شد.
» مرکز تصمیم گیری جریان اصلاحات برای ورود به انتخابات دهم، از گروه G7 به مجمع روحانیون منتقل شد.
» موسوی خوئینی ها با سرویس های اطلاعاتی بیگانه ارتباط دارد.
» نقش موسوی خوئینی ها در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و فتنه 18 تیر برجسته بوده است.
» تاج زاده در جریان اصلاحات استاد جنگ روانی است.
» بهزاد نبوی: سعی کنید احمدی نژاد را کاندیدای رهبری معرفی کنید که اگر شکست خورد، رهبری شکست خورده است.
» بهزاد نبوی: از لجبازی هاشمی با احمدی نژاد باید، حداکثر استفاده را ببریم.
» جریان اصلاحات: نظام را باید به زیر بکشیم.
» جلسات دوشنبه های جریان اصلاحات برای بازگشت به قدرت و برای انتخابات دهم برگزار شد.
» جلسات بنیاد باران خاتمی، برای بازگشت به قدرت، توسط اساتید دانشگاه، وزیرها، استانداران… برگزار شد.
» مقام معظم رهبری: نیاز به کیفرخواست برای جریان فتنه نیست؛ آگاه سازی کنید، بصیرت بدهید، تا طبقات نخبگانی کشور متوجه ابعاد پنهان این فتنه بشوند و سینه به سینه در جامعه منتشر شود؛ اجازه بدهید “مردم” برای اینها کیفرخواست بنویسند.
» جلسات صبحانه پنج شنبه ها، در خانه اعضای گروه از جمله مهدی هاشمی و… برای برگشت به قدرت برگزاد میشد و از موثرترین جلسات بود.
» ارتباط مهدی هاشمی با سرویس های اطلاعاتی بیگانه، و مسائل فساد او، بارز است.
» مهدی هاشمی، 200,000,000 تومان، به ارازل و اوباش بابت به آشوب کشاندن تهران پرداخت کرده است.
» جریان فتنه: در جاهایی که آرای رقیب بیشتر است نیرو بفرستیم تا تقلبی شکل بگیره و صندوق باطل بشه.
» علت ورود موسوی به انتخابات مطرح کردن جزوه زیست مسلمانی خود بود.
» موسوی خوئینی ها: برای جلوگیری از تعدد کاندیداها و تثبیت خاتمی، از نام میرحسین استفاده میکنیم و بعد او را مثل دستمال میاندازیمش کنار، به کروبی هم چند تا وزارت خانه میدهیم تا برود کنار یا اگه کنار نرفت، برای او فسادی پیدا می کنیم یا میسازیم!
بهزاد نبوی: اگر میرحسین کنار نرفت تهدیدش می کنیم که عکس خانومت رو که قبل از انقلاب بی حجاب عکس گرفته رو منتشر می کنیم.
» بررسی چگونگی آمدن و رفتن خاتمی در انتخابات
» موسوی خوئینی ها: ما باید خاتمی رو ببریم گوشه رینگ آنقدر با بوکس! بهش بزنیم که هزینه نه گفتن براش سنگین تر از هزینه بله گفتن بشه و جرأت نکنه بگه نمیام.
» خاتمی به جریان اصلاحات: شما همه دارین به من دروغ میگین و دارین منو نابود می کنین.
» موسوی خوئینی ها: خاک عزا بر سر ما، میرحسین شد کاندید ما.
» موسوی خوئینی ها: موسوی مثل یه بهمنی بر سر ما خراب شد.
» موسوی خوئینی ها: موسوی رو، زمان جنگ هم قبول نداشتیم، موسوی کجا جنگ را اداره کرد.
» موسوی خوئینی ها: موسوی جام زهر را به دست امام داد.
» مقام معظم رهبری در زمان جنگ: امام بر من حرام کردند در بعضی از استانهای جنگی حضور داشته باشم.
» وقتی مقام معظم رهبری میرفتند جبهه، امام دستور میدادند گوسفند برای سلامتی آقا قربانی کنند.
» مجید انصاری: وقتی موسوی آمد پیروزی 100% ما تبدیل به باخت 100% ما شد.
» جلسه موسوی با سازمان مجاهدین انقلاب، حزب مشارکت و ملی مذهبی ها بعد از ورود به انتخابات صورت گرفت.
» حذف رهبری و ولایت فقیه جزء اهداف اصلی و استراتژیک جریان فتنه است و آقای احمدی نژاد در دست جریان اصلاحات برای انتخابات، بهانه ای است.
» تیر کینه در این فتنه مستقیم به سمت مقام معظم رهبری و ولایت بود.
» جریان فتنه: احمدی نژاد را کاندیدای بیت رهبری و موسوی را کاندیدای بیت امام معرفی کنید.
» سید حسن مصطفوی (خمینی): به آقا بگویید که ردای(لباس) رهبری خوب است که برگردد به بیت امام.
» سید حسن مصطفوی هدف کوتاه مدتش ریاست جمهوری است، او برای ریاست مجلس خبرگان و بعد از آن هم رهبری خیز برداشته است.
» فوکویاما: شیعه دو بال دارد، بال سرخ شهادت و عاشورا، و بال دیگرِ تشیع، بال سبز انتظار برای ظهور مهدی فاطمه(عج)؛ و محوری که این بالها روی آن استوار است “ولایت فقیه” است.
» موسوی خوئینی ها: ملاک برای ما اصلاح طلبان، رأی آوریِ کاندیدا است، شما اگر پیغمبر خدا را هم بیاورید و کاندید کنید، اگر رأی نداشته باشد، ما پشت سر او قرار نمی گیریم.
» مهدی هاشمی: اگر پدر من بیاید، قانون اساسی را تغییر می دهد و اصل ولایت فقیه را حذف می کند و یا مصداق آن را تغییر می دهد.
» تحلیل بیگانگان از علت سرپا بودن ایران پس از سی سال، با انواع تهاجمات نسبت به ایران: 1- انقلاب و نهضتی که امام حسین(ع) به راه انداختند 2-ولایت فقیه 3- مرجعیت (گفتند: باید در بیوت مراجع نفوذ کرد!)
» دشمنان برای از بین بردن تاثیرات محرم، برنامه ریزی کردند، به همین دلیل رفتند سراغ مداحان و سخنرانان مطرح کشور و خراب کردن چهره آنها.
» خواندن مداحی از ملودی ها و آهنگ های مبتذل غربی، و ذائقه و اندیش? جوانان را از هدف اصلی قیام امام حسین به آهنگ مداحی تغییر دادند.
» در این فتنه به همه کس توهین شد بجز شهید، این به خاطر جایگاه رفیع شهیدان است.
» موسوی خوئینی ها به حاضری: این وضع توی خیابان ها (به تشنج کشیدن شهر در بعد از انتخابات) را تا یک ماه دیگر می توانی ادامه بدهی که اگر بتوانی ادامه دهی، ما کار را به تحصن و اعتصاب سراسری می کشانیم، بعد به سراغ شورای نگهبان می رویم، بعد از آن هجمه را به گونه ای به سمت رهبری می بریم که برق از چشمان شورای نگهبان بپرد.
» موسوی خوئینی ها: ابطال انتخابات فراتر از ریاست جمهوری است چون اگر ابطال صورت بگیرد رهبری فرو ریخته است.
» لایه رهبریِ فتنه و توطئه، موسوی خوئینی ها و خاتمی و میرحسین موسوی و با حمایت بی دریغ هاشمی رفسنجانی بود.
» ابطحی: روزی که خاتمی، موسوی خوئینی ها و میرحسین رفتند پیش هاشمی و اومدن بیرون، خط اغتشاشات همان شب توی آن جلسه گذاشته شد.
» موسوی خوئینی ها و خاتمی و میرحسین موسوی و هاشمی با دستگاه های بیگانه مرتبطند.
» ابطحی: خاتمی در دفتر ژنو با آقای رسام و بهنود و با خانم کاملیا و شیلز که جزء سرویس های اطلاعاتی بیگانه اند، پشت درهای بسته ساعت ها جلسات پنهانی داشتند.
» مهدی هاشمی از وقتی که از ایران خارج شده با سرویس های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا و صهیونیست ها جلسه داشته است.
» علی هاشمی از موثرترین افرادی است که به موسوی تلقین کرده است که او رأی داشته و تقلب صورت گرفته است.
» هدایت ا… آقایی: شایعه تقلب از ماه ها قبل توسط سخنرانی آقای هاشمی توی نماز جمعه کلید زده شد.
» موسوی خوئینی ها: به ستادها بگویید حتی اگر سوری و برای نمایش هم شده، در ستادها را ببندید و بگویید که ما نماز میخوانیم.
» آقای خاتمی اساساً قران را قبول ندارد.
» خاتمی: اخیراً مطالبی از آقای شبستری و سروش در مورد وحی مطرح شده است که بخشی از آن درست است، چرا که وحی یک سری سخنانی بوده که بر دل پیامبر نازل شده و حقیقت آن برای ما آشکار نیست، “به همین دلیل برای ما قابل استناد نیست”.
» عطریانفر: مهدی هاشمی گفت پیغام آقای هاشمی به اوباما این بوده است که تا قبل از انتخابات ایران، با ایران وارد مذاکره نشوید.
» خاتمی رفت پیش ملک عبدا…، در باغ خصوصی او و دوزانو (تحقیرانه) جلوی او نشست، ملک عبدا… گفت: تو با چه حقی از انتخابات کنار رفتی؟ تو مگه آدم خودتی؟
» در بابت مسائل اخلاقی به ابطحی گفته شد تو که اینقدر مسائل اخلاقی داری، چرا خاتمی با تو برخورد نکرد؟ گفت: آخه وضع خاتمی از من بدتره!
» به مقام معظم رهبری گفته شد کاری که شما انجام می دهید دیکتاتوریه، آقا جواب دادند: اون کسانی میخوان دیکتاتوری انجام بدهند که از صندوقها آدم هایی رو که خودشون مدّنظرشون هست را می خواهند بیاورند بیرون، که من بارها جلوی آنها را گرفتم و گفتم بگذارید مردم به هر کسی که میخوان رأی بدهند و همون شخص انتخاب بشه.
» برای تحقق دولت وحدت ملیِ مورد نظرِ هاشمی، لاریجانی اولین قدم را برداشت و جشن مجلس سی سالگی را برگزار کرد و همه گروهها را دعوت کرد، حتی ملی مذهبی ها هم آمده بودند؛ مقام معظم رهبری به لاریجانی پیغام دادند که چه جلسه بی ربطی بود که آدم های بی ربط آنجا آمدند و صحبت های بی ربط کردند، هزینه ای هم که در این جلسه مصرف شده شبه هناک است.
» مقام معظم رهبری، واقعاً هوشمندانه کشور را اداره و مدیریت کردند.
منبع خلاصه متن
منبع متن کامل
خاطرات مقام معظم رهبری
از زبان محافظ ایشان آقای شابسندی
دانلود بخش اول حجم 12 مگابایت
دانلود بخش دوم حجم 9.4 مگابایت
دانلود بخش سوم حجم 6.4 مگابایت
فایل های صوتی و تصویری با موضوع آیت الله عظمی خامنه ای در نگاه علما و بزرگان را نیز از این لینک می توانید دانلود کنید
پیغمبران - عصمت نبوت
ظهور پیغمبران خدا نظریه وحى را که در فصل سابق گذشت تاءیید مى کند پیغمبران خدا مردانى بودند که دعوى وحى و نبوت نمودند و براى دعوى خود حجت قاطع اقامه کردند و مواد دین خدا را که همان قانون سعادتبخش خدایى است ، به مردم تبلیغ نموده در دسترس عموم گذاشتند و چون پیغمبران که با وحى و نبوت مجهز بودند، در هر زمان که ظاهر شدند بیش از یک فرد یا چند فرد نبودند، خداى متعال هدایت بقیه مردم را با ماءموریت دعوت و تبلیغ که به پیغمبران خود داده ، تتمیم و تکمیل فرمود.
و از اینجاست که پیغمبر خدا باید با صفت عصمت متصف باشد؛ یعنى در گرفتن وحى از جانب خدا و در نگهدارى آن و در رسانیدن آن به مردم از خطا مصون باشد و معصیت (تخلف از قانون خود) نکند؛ زیرا - چنانکه گذشت - تلقى وحى و حفظ و تبلیغ آن سه رکن هدایت تکوینى مى باشند و خطا در تکوین معنا ندارد.
گذشته از اینکه معصیت و تخلف از مؤ داى دعوت و تبلیغ خود، دعوتى است عملى به ضد دعوت و موجب سلب وثوق و اطمینان مردم است از راستى و درستى دعوت و در نتیجه غرض و هدف دعوت را تباه مى کند.
خداى متعال در کلام خود به عصمت پیغمبران اشاره نموده مى فرماید:
(وَاجْتَبَیْناهُمْ وَهَدَیْناهُمْ اِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ ) (182)
و باز مى فرماید:
(عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ اَحَداً اِلاّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَاِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً لِیَعْلَمَ اَنْ قَدْ اَبْلَغَوُا رِسالاتِ رَبِّهِمْ ) (183) .
پیغمران و دین آسمانى
آنچه پیغمبران خدا از راه وحى به دست آورده و به عنوان پیغام و سفارش خدایى به مردم رسانیدند ((دین )) بود؛ یعنى روش زندگى و وظایف انسانى که سعادت واقعى انسان را تاءمین مى کند (184) .
دین آسمانى به طور کلى از دو بخش اعتقادى و عملى مرکب مى باشد، بخش اعتقادى یک رشته اعتقادات اساسى و واقع بینى ها است که باید انسان پایه زندگى خود را به روى آنها گذارد و آنها سه اصل کلى ((توحید، نبوت و معاد)) است که با اختلال یکى از آنها پیروى دین صورت نبندد.
و بخش عملى یک رشته وظایف اخلاقى و عملى است که مشتمل است بر وظایفى که انسان نسبت به پیشگاه خداى جهان و وظایفى که انسان در برابر جامعه بشرى دارد. و از اینجاست که وظایف فرعى که در شرایع آسمانى براى انسان تنظیم شده بر دو گونه است اخلاق و اعمال و هر یک از آنها نیز بر دو قسم است :
الف - قسمتى ، اخلاق و اعمالى است که به پیشگاه خداوندى ارتباط دارد مانند خلق و صفت ایمان و اخلاص و تسلیم و رضا و خشوع و مانند عمل نماز و روزه و قربانى و این دسته بویژه ((عبادات )) نامیده مى شود و خضوع و بندگى انسان را نسبت به پیشگاه خدایى مسجل مى سازد.
ب - و قسمتى ، اخلاق و اعمال شایسته اى است که به جامعه ارتباط دارد مانند اخلاق و صفات بشر دوستى و خیرخواهى و عدالت و سخاوت و مانند وظایف معاشرت و داد و ستد و غیر آنها و این قسم بویژه ((معاملات )) نامیده مى شود.
و از طرف دیگر نوع انسانى تدریجا متوجه کمال است و جامعه بشرى به مرور زمان ، کاملتر مى شود، ظهور این تکامل در شرایع آسمانى نیز ضرورى است و قرآن کریم نیز همین تکامل تدریجى را (چنانکه از راه عقل به دست مى آید) تاءیید مى کند و چنانکه از آیاتش استفاده مى شود هر شریعت لاحق از شریعت سابق کاملتر است ، مى فرماید:
(وَاَنْزَلْنا اِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَمُهَیْمِناً عَلَیْهِ ) (185) .
و البته چنانکه نظریات علمى نشان مى دهد و قرآن کریم نیز تصریح مى کند، زندگى جامعه انسانى در این جهان ابدى نیست و طبعا تکامل نوع وى نامتناهى نخواهد بود و از این روى ، کلیات وظایف انسانى از جهات اعتقاد و عمل ناگزیر در مرحله اى متوقف خواهد شد بالتبع نبوت و شریعت نیز روزى که از جهت کمال اعتقاد و توسعه مقررات عملى به آخر مرحله رسید، ختم خواهد گردید.
و از اینجاست که قرآن کریم براى روشن ساختن اینکه اسلام ، دین محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم آخرین و کاملترین ادیان آسمانى است ، خود را کتاب آسمانى غیر قابل نسخ و پیغمبراکرم را خاتم انبیا و دین اسلام را مشتمل به همه وظایف ، معرفى مى کند؛ چنانکه مى فرماید:
(وَاِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ لایاءتیِه الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ ) (186) .
و مى فرماید:
(ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَلکِنْ رَسُولَ اللّهِ وَخاتَمَ النَّبِیّینَ ) (187) .
و مى فرماید:
(وَنَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَىْءٍ ) (188) .
پیغمبران و حجت وحى و نبوت
بسیارى از دانشمندان امروزى که در وحى و نبوت کنجکاوى کرده اند، مسئله وحى و نبوت و مسائل مربوط به آن را با اصول روانى اجتماعى توجیه نموده اند مى گویند: پیغمبران خدا مردانى پاک نهاد، بلند همت و بشر دوست بوده اند که براى پیشرفت مادى و معنوى بشر و اصلاح جامعه هاى فاسد قوانین و مقرراتى تنظیم نموده اند و مردم را به سوى آن دعوت کرده اند و چون مردم آن روز زیر بار منطق عقل نمى رفته اند براى جلب اطاعت مردم ، خود و افکار خود را به عالم بالا نسبت داده اند و روح پاک خود را روح القدس و فکرى که از آن ترشح مى کند (وحى و نبوت ) و وظایفى را که از آن نتیجه گرفته مى شود (شریعت آسمانى ) و بیاناتى که مشتمل به آنهاست مثلاً ((کتاب آسمانى )) نامیده اند.
کسى که با انصاف و نظر عمیق به کتب آسمانى و بویژه به قرآن کریم و همچنین به شریعت پیغمبران نگاه کند، تردید نخواهد داشت که این نظریه درست نیست ، پیغمبران خدا مردان سیاست نبودند بلکه مردان حق و سراپا صدق و صفا بودند. چیزى را که درک مى کردند بى کم و کاست مى گفتند و آنچه را مى گفتند، مى کردند و آنچه مدعى بودند شعور مرموزى بود که با مدد غیبى به ایشان اضافه مى شد و از آن راه ، وظایف اعتقادى و عملى مردم را از پیشگاه خدایى فرا گرفته به مردم تبلیغ مى کردند.
و از اینجا روشن مى شود که براى ثبوت دعوى نبوت ، حجت و دلیل لازم است و مجرد اینکه شریعتى که پیغمبر مى آورد مطابق عقل مى باشد، در صدق دعوى پیغمبرى کافى نیست ؛ زیرا کسى که دعوى پیغمبرى مى کند علاوه بر دعوى صحت شریعت خود، دعوى دیگرى دارد و آن این است که با عالم بالا رابطه وحى و نبوت دارد و از جانب خدا ماءموریت دعوت یافته است و این دعوى در جاى خود دلیل مى خواهد. و از این روى بود که (چنانکه قرآن کریم خبر مى دهد) پیوسته مردم با ذهن ساده خود از پیغمبران خدا براى اثبات صدق دعوى نبوت معجزه مى خواسته اند.
و معناى این منطق ساده و درست این است که وحى و نبوت که پیغمبر خدا دعوى مى کند در سایر مردم که مانند وى انسانند یافت نمى شود و ناچار نیرویى است غیبى که خدا به طور خرق عادت به پیغمبر خود داده که بوسیله آن سخن خدا را شنیده از روى ماءموریت ، به مردم برساند، اگر راست است ، پس پیغمبر از خداى خود بخواهد که خارق عادت دیگرى به وجود آورد که مردم به وسیله آن ، صدق نبوت پیغمبر (مدعى نبوت ) را باور کنند.
چنانکه روشن است درخواست معجزه از پیغمبران طبق منطقى است درست و بر پغمبر خداست که براى اثبات نبوت خود ابتدا یا طبق درخواست مردم ، معجزه بیاورد و قرآن کریم نیز این منطق را تاءیید کرده از بسیارى از پیغمبران ابتدا یا پس از درخواست مردم معجزه نقل مى فرماید.
البته بسیارى از کنجکاوان تحقق معجزه (خرق عادت ) را انکار نموده اند ولى سخنشان به دلیل قابل توجهى تکیه نمى دهد و علل و اسبابى که براى حوادث تا کنون با تجربه و فحص به دست ما رسیده هیچگونه دلیلى نداریم که آنها دائمى هستند و هیچ حادثه اى هرگز با غیر علل و اسباب عادى خود متحقق نمى شود و معجزاتى که به پیغمبران خدا نسبت داده شده محال و خلاف عقل (مانند زوج بودن عدد سه ) نیستند بلکه خرق عادت مى باشد در صورتى که اصل خرق عادت از اهل ریاضت بسیار دیده و شنیده شده است .
شماره پیغمبران خدا
به حسب نقل در گذشته تاریخ ، پیغمبران بسیارى آمده اند و قرآن کریم نیز کثرت ایشان را تاءیید فرموده و عده اى از ایشان را به نام و نشان یاد کرده ولى عده مشخص برایشان ذکر ننموده است .
از راه نقل قطعى شماره ایشان به دست نیامده جز اینکه در روایت معروف که از ابى ذر غفارى از پیغمبراکرم است عدد ایشان 124 هزار تعیین شده است .
پیغمبران اولوالعزم و صاحبان شریعت
به حسب آنچه از قرآن کریم استفاده مى شود همه پیغمبران خدا شریعت نیاورده اند بلکه پنج نفر از ایشان که حضرت نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم هستند اولواالعزم و صاحبان شریعت مى باشند و دیگران در شریعت تابع اولواالعزم بوده اند. خداى متعال در کلام خود مى فرماید:
(شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدّینِ ما وَصّى بِهِ نُوحاً وَالَّذى اَوْحَیْنا اِلَیْکَ وَما وَصَّیْنا بِهِ اِبْراهیمَ وَمُوسى وَعیسى ) (189)
و مى فرماید:
(وَاِذ اَخَذْنا مِنَ النَّبِیّینَ میثاقَهُمْ وَمِنْکَ وَمِنْ نُوحِ وَاِبْراهیمَ وَمُوسى وَعیسىَ بْنِ مَرْیَمَ وَاَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً ) (190) .
نبوت محمد (ص )
آخرین پیغمبران خدا حضرت محمد (ص ) مى باشد که صاحب کتاب و شریعت است و مسلمانان به وى ایمان آورده اند. حضرت محمد (ص ) 53 سال پیش از شروع تاریخ هجرى و قمرى در شهر مکه از حجاز در میان خانواده بنى هاشم از قریش که گرامیترین خانواده عربى شناخته مى شد، تولد یافت .
پدر آن حضرت ((عبداللّه )) و مادرش ((آمنه )) نام داشت و در همان اوایل کودکى ، پدر و مادر را از دست داد و در کفالت جد پدرى خود عبدالمطلب قرار گرفت ، بزودى عبدالمطلب نیز بدرود زندگى گفت و عمویش ابوطالب به سرپرستى او قیام کرده او را به خانه خود آورد. آن حضرت در خانه عمومى خود بزرگ شد و ضمنا پیش از بلوغ با عمومى خود همراه مال التجاره به شام سفر کرد.
آن حضرت درس نخوانده بود و نوشتن یاد نگرفته بود ولى پس از بلوغ و رشد با عقل و ادب و امانت معروف شد و در نتیجه عقل و امانت یکى از بانوان قریش که به ثروت معروف بود او را سرپرست اموال خود قرار داد و اداره امر تجارت خود را به او واگذار کرد.
آن حضرت سفرى دیگر نیز با مال التجاره به شام نمود و در اثر نبوغى که از خود نشان داد، سود فراوانى عاید گردید و دیرى نگذشت که آن بانو پیشنهاد ازدواج به آن حضرت نمود و او نیز پذیرفت و پس از ازدواج که در 25 سالگى آن حضرت واقع شد تا سن چهل سالگى در همان حال بود و شهرت به سزایى در عقل و امانت پیدا کرد جز اینکه بت نپرستید (با اینکه مذهب معمولى عرب حجاز بت پرستى بود) و گاهى به خلوت رفته با خدا به راز و نیاز مى پرداخت ، تا در سن چهل سالگى که در ((غار حراء)) (غارى است در کوههاى تهامه در نزدیکى مکه ) خلوت کرده بود از جانب خداى متعال براى نبوت برگزیده شد و ماءموریت تبلیغ یافت و اولین سوره قرآنى (سوره علق ) بر وى نازل شد و همان روز به خانه خود مراجعت و در راه پسر عموى خود على بن ابیطالب را دید و پس از بیان واقعه ، على علیه السّلام به وى ایمان آورد و پس از ورود به منزل ، همسرش نیز اسلام را پذیرفت .
پیغمبراکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم براى اولین بار که گروه مردم را دعوت کرد با عکس العمل طاقت فرسا ودردناکى روبرو شد وناچار پس ازآن مدتى دعوت سرى مى کرد تا دو باره ماءمور شد که خویشاوندان بسیار نزدیک خود را دعوت کند، ولى این دعوت نتیجه اى نداد و کسى از آنان جز على بن ابیطالب به وى ایمان نیاورد (ولى طبق مدارکى که از ائمه اهل بیت علیهم السّلام نقل و به استناد اشعارى ازابوطالب در دست است شیعه معتقد است که وى به اسلام گرویده بود ولى چون یگانه حامى پیغمبراکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بود ایمان خود را از مردم کتمان مى فرمود تا قدرت ظاهرى خود را پیش قریش حفظ کند) پس از آن پیغمبراکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم طبق ماءموریت خدایى به دعوت علنى پرداخت شروع دعوت علنى تواءم بود با شروع سخت ترین عکس العمل و دردناکترین آزارها و شکنجه ها از ناحیه اهل مکه نسبت به پیغمبراکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و مردمانى که تازه مسلمان شده بودند تا سختگیرى قریش به جایى رسید که گروهى از مسلمانان خانه و زندگى خود را ترک نموده به حبشه مهاجرت کردند و پیغمبراکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم با عموى خود ابوطالب و خویشاوندان خود از بنى هاشم سه سال در شعب ابوطالب (حصارى بود در یکى از درّه هاى مکه ) در نهایت سختى و تنگى متحصن شدند و کسى با آنان معامله و معاشرت نمى کرد و قدرت بیرون آمدن نداشتند.
بت پرستان مکه با اینکه هرگونه فشار و شکنجه از زدن و کوبیدن و اهانت و استهزا و کارشکنى در حق وى روا مى داشتند گاهى نیز براى اینکه او را از دعوت خود منصرف کنند از راه ملاطفت پیش آمده وعده مالهاى گزاف و ریاست و سلطنت به وى مى دادند ولى پیش آن حضرت وعده وعید آنان مساوى بود و جز تشدید همت و تصمیم عزیمت نتیجه اى نمى بخشید. در یکى از مراجعه هایى که به آن حضرت کرده و وعده مال گزاف و ریاست مى دادند، آن حضرت به عنوان تمثیل به آنان فرمود:((اگر خورشید را در کف راست و ماه را در کف چپ من بگذارید، از فرمانبردارى خداى یگانه و انجام ماءموریت خود روى برنخواهم تافت )).
در حوالى سال دهم بعثت که آن حضرت از شعب ابیطالب بیرون آمد، کمى بعد از آن ، ابوطالب عمو و یگانه حامى وى بدرود زندگى گفت و همچنین یگانه همسر باوفاى وى درگذشت . دیگر براى آن حضرت هیچگونه امن جانى و پناهگاهى نبود و بالا خره بت پرستان مکه نقشه محرمانه اى براى کشتن وى طرح کرده شبانه خانه اش را از هر سوى به محاصره درآوردند که آخر شب ریخته در بستر خواب قطعه قطعه اش کنند.
ولى خداى متعال مطلعش ساخته به هجرت یثرب ماءمورش کرد.، آنگاه حضرت على علیه السّلام را در بستر خواب خود خوابانید شبانه به نگهدارى خدایى از خانه بیرون آمد و از میان گروه دشمنان بگذشت و در چند فرسخى مکه به غارى پناهنده شد و پس از سه روز که دشمنان به هر سوى گشته و از دستگیرى او نومید شده بودند، به مکه بازگشتند، از غار بیرون آمده راه یثرب را در پیش گرفت .
اهل یثرب که بزرگانشان پیش از آن به حضرت ایمان آورده و بیعت کرده بودند، مقدمش را با آغوش باز پذیرفتند و جان و مال خودشان را در اختیارش گذاشتند.
آن حضرت براى اولین بار در شهر یثرب یک جامعه کوچک اسلامى تشکیل داده با طوایف یهود که در شهر و اطراف آن ساکن بودند و همچنین با قبایل نیرومند عرب آن نواحى پیمانها بست و به نشر دعوت اسلامى قیام فرمود و شهر یثرب به ((مدینة الرسول )) معروف شد.
اسلام روز به روز به سوى توسعه و ترقى پیش مى رفت و مسلمانانى که در مکه در چنگال بیدادگرى قریش گرفتار بودند تدریجا خانه و زندگى خود را رها کرده ، به مدینه مهاجرت نمودند و پروانه وار به دور شمع وجود پیغمبراکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم گرد آمدند و ((مهاجرین )) نامیده شدند؛ چنانکه یاوران یثربى آن حضرت به ((انصار)) شهرت یافتند.
اسلام با سرعت تمام پیشرفت مى کرد ولى با این حال بت پرستان قریش و طوایف یهود حجاز از کارشکنى و ماجراجویى هیچگونه فروگذارى نمى کردند و به دستیارى گروه منافقین که در داخل جمعیت مسلمانان بودند و به هیچ سمت خاصى شناخته نمى شدند هر روز مصیبت تازه اى براى مسلمانان به وجود مى آوردند، تا بالا خره کار به جنگ کشید و جنگهاى بسیارى میان اسلام و وثنیت عرب و یهود اتفاق افتاد که در اغلب آنها پیروزى با لشگر اسلام بود. شماره این جنگها به هشتاد و چند جنگ بزرگ و کوچک مى رسد و در همه جنگهاى بزرگ مانند جنگ بدر و احد و خندق و خیبر و غیر آنها پیغمبراکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شخصا حاضر معرکه جنگ مى شد و در همه جنگهاى خونین بزرگ و بسیارى از جنگهاى کوچک ، گوى پیروزى به دست على علیه السّلام ربوده مى شد و تنها کسى بود که هرگز در جنگى از آن همه جنگها پا به عقب نگذاشت و در همه این جنگها که در مدت ده سال پس از هجرت درگرفت از مسلمانان کمتر از دویست و از کفار کمتر از هزار تن کشته شده است .
در اثر فعالیت آن حضرت و فداکاریهاى مهاجرین و انصار در مدت ده سال پس از هجرت ، اسلام ، شبه جزیره عربستان را فرا گرفت و نامه هاى دعوتى به پادشاهان کشورهاى دیگر مانند ایران و روم و مصر و حبشه نوشته شد.
آن حضرت در زى فقرا مى زیست و به فقر افتخار (191) مى کرد و لحظه اى از وقت خود را بیهوده نمى گذرانید بلکه وقت خود را سه بخش کرده بود: بخشى اختصاص به خدا داشت و با عبادت و یاد خدا مى گذشت و بخشى به خود و اهل خانه و نیازمندیهاى منزل مى پرداخت و بخشى از آن مردم بود و در این بخش به نشر و تعلیم و معارف دینى و اداره امور جامعه اسلامى و اصلاح مفاسد آن و سعى در رفع حوایج مسلمین و تحکیم روابط داخلى و خارجى و سایر امور مربوطه مى پرداخت . آن حضرت پس از ده سال اقامت در مدینه در اثر سمى که زنى یهودى در غذاى وى خورانیده بود، نقاهت پیدا نمود و پس از چند روز رنجورى ، رحلت فرمود و چنانکه در روایاتى وارد است ، آخرین کلمه اى که از زبانش شنیده شد، توصیه بردگان و زنان بود.
پیغمبر اکرم (ص ) و قرآن
از پیغمبراکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نیز مانند سایر پیغمبران معجزه مى خواستند و آن حضرت نیز وجود معجره را در پیغمبران تاءیید مى کرد چنانکه در قرآن کریم بالصراحه تاءیید شده است .
از آن حضرت معجزات بسیارى رسیده که نقل برخى از آنها قطعى و قابل اعتماد مى باشد ولى معجزه باقیه آن حضرت که هم اکنون زنده است همانا ((قرآن کریم )) است که کتاب آسمانى اوست . قرآن کریم کتابى است آسمانى که به شش هزار و چند صد آیه مشتمل است و به 114 سوره بزرگ و کوچک تقسیم مى شود. آیات کریمه قرآنى در مدت 23 سال ایام بعثت و دعوت پیغمبراکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم تدریجا نازل شده و کمتر از یک آیه تا یک سوره تمام ، در حالات مختلف شب و روز، سفر و حضر و جنگ و صلح و روزهاى سخت و لحظات آسودگى ، وحى گردیده است .
قرآن کریم در آیات بسیارى با صراحت لهجه خود را معجزه معرفى مى کند و عرب آن روز که به شهادت تاریخ به راقى ترین درجات فصاحت و بلاغت رسیده بود و در شیرینى زبان و روانى بیان پیشتازان میان سخنورى شمرده مى شدند به معارضه و مبارزه مى طلبد و مى گوید: اگر چنین مى پندارید که قرآن کریم سخن بشر و ساخته خود محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم است یا از کسى یاد گرفته و تعلیم یافته ، مانند او را (192) یا مانند ده سوره (193) و یا حتى یک سوره (194) از سوره هاى آن را بیاورند و از هر وسیله ممکن در این کار استفاده کنند، سخنوران نامى عرب پاسخى که در برابر این درخواست آماده کردند این بود که گفتند قرآن سحر است و از عهده ما بیرون مى باشد (195) .
قرآن کریم تنها از راه فصاحت و بلاغت تحدى نمى کند و به معارضه نمى طلبد بلکه گاهى از جهت معنا نیز پیشنهاد معارضه مى نماید و به نیروى فکرى همه جن و انس تحدى مى نماید؛ زیرا کتابى است که به برنامه کامل زندگى جهان انسانى مشتمل است و اگر به دقت کنجکاوى شود این برنامه وسیع و پهناور که هر گوشه و کنار اعتقادات و اخلاق و اعمال بیرون از شمار انسانیت را فرا گرفته و به تمام دقایق و جزئیات آن رسیدگى مى نماید، همانا ((حق )) قرار داده و آن را ((دین حق )) نامیده (اسلام دینى است که مقررات آن از حق و صلاح واقعى سرچشمه مى گیرد نه از خواست و تمایل اکثریت مردم یا دلخواه یک فرد توانا و فرمانروا).
اساس این برنامه وسیع گرامیترین کلمه حق که ایمان به خداى یگانه باشد، قرار داده شد و همه اصول و معارف از توحید استنتاج گردیده است و از آن پس پسندیده ترین اخلاق انسانى از اصول معارف استنتاج و جزء برنامه شده است .
و از آن پس کلیات و جزئیات بیرون از شمار اعمال انسانى و اوضاع و احوال فردى و اجتماعى بشر، بررسى و وظایف مربوط به آنها که از یگانه پرستى سرچشمه مى گیرد تنظیم گشته است .
در آیین اسلام ارتباط و اتصال میان اصول و فروع به نحوى است که هر حکم فرعى از هر باب باشد اگر تجزیه و تحلیل شود به همان کلمه توحید تنها برمى گردد و کلمه توحید نیز با ترکیب همان احکام و مقررات فرعى حاصل مى شود.
البته گذشته از تنظیم نهایى ، چنین آیین پهناورى با چنین وحدت و ارتباط حتى تنظیم فهرست ابتدایى آن نیز از نیروى عادى یک نفر از بهترین حقوقدانان جهان در حال عادى بیرون است چه برسد به کسى که در زمان ناچیزى در میان هزاران گرفتارى جانى و مالى و شخصى و عمومى و جنگهاى خونین و کارشکنیهاى خارجى و داخلى قرار گیرد و بالا خره در برابر جهانى تنها بیفتد.
گذشته از اینکه پیغمبراکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم آموزگارى ندیده بود و خواندن و نوشتن یاد نگرفته بود و پیش از دعوت (196) دو سوم زندگى خود را در میان قومى بسر برده بود که از فرهنگ عارى بودند و بویى از مدنیت و حضارت نشنیده بودند و در زمین بى آب و علف و هوایى سوزان با پست ترین شرایط زندگى مى کردند و هر روز زیر سلطه یکى از دول همجوار خود مى رفتند.
گذشته از اینها قرآن کریم از راه دیگر، تحدى مى کند و آن این است که این کتاب تدریجا با شرایطى کاملاً مختلف و گوناگون از گرفتارى و آسودگى و جنگ و صلح و قدرت و ضعف و غیر آنها در مدت 23 سال نازل شده است ، اگر از جانب خدا نبود و ساخته و پرداخته بشر بود، تناقض و تضاد بسیارى در آن پدید مى آمد و ناگزیر آخر آن از اولش بهتر و مترقى تر بود چنانکه لازمه تکامل تدریجى بشر همین است و حال آنکه آیات مکى این کتاب با آیات مدنى آن یکنواخت مى باشد و آخرش از اولش متفاوت نیست و کتابى است متشابه الاجزاء و در قدرت بیان حیرت انگیز خود به یک نسق (197) مى باشد.
3 - معادشناسى
ترکیب انسان از روح و بدن
کسانى که به معارف اسلامى تا اندازه اى آشنایى دارند مى دانند که در خلال بیانات کتاب و سنت ، سخن روح و جسم یا نفس و بدن بسیار به میان مى آید و یا اینکه تصور جسم و بدن که به کمک حس درک مى شود تا اندازه اى آسان است و تصور روح و نفس ، خالى از ابهام و پیچیدگى نیست .
اهل بحث از متکلمین و فلاسفه شیعه و سنّى در حقیقت ((روح ))، نظریات مختلفى دارند ولى تا اندازه اى مسلم است که روح و بدن در نظر اسلام دو واقعیت مخالف همدیگر مى باشند. بدن به واسطه مرگ ، خواص حیات را از دست مى دهد و تدریجا متلاشى مى شود ولى روح نه اینگونه است بلکه حیات بالا صاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلق است ، بدن نیز از وى کسب حیات مى کند و هنگامى که روح از بدن مفارقت نمود و علقه خود را برید (مرگ ) بدن از کار مى افتد و ((روح )) همچنان به حیات خود ادامه مى دهد.
آنچه با تدبر در آیات قرآن کریم و بیانات ائمه اهل بیت علیهم السّلام به دست مى آید این است که روح انسانى پدیده اى است غیر عادى که با پدیده بدن ، یک نوع همبستگى و یگانگى دارد. خداى متعال در کتاب خود مى فرماید:
ا اْلا نْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طینٍ ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فى قَرارٍ مَکینٍ ثُمَ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً وَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَکَسَوْنَا اْلْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ اَنْشَاءناهُ خَلْقاً آخَرَ ) (19
مردم قبل از اسلام در یک مرتبه پایین انسانى زندگى مىکردند ودائما در حال جنگ و جدال با یکدیگر بودند، تا اینکه نور اسلامبر دلهاى تاریک آنها تابید و حیات طیبه را براى آنها به ارمغانآورد. از آن روز تاکنون دشمنان دین و بشریت، از راههاى گوناگونبه مقابله با اسلام پرداخته و در صدد انحراف مسلمین بودهاند. درعصر حاضر هم با تهاجم فرهنگى غرب و صهیونیسم و ضعیف جلوه دادندین به دست روشنفکران بیمار و نیز به وسیله تجمل گرایى، هویتاصلى مسلمانان را مورد هجوم قرار دادهاند.
مقاله حاضر با ذکر نکاتى از آثار منفى تجمل در اسلام و جامعهو... به بررسى آن پرداخته تا گوشهاى از راههاى تهاجم فرهنگىدشمن را نشان دهد و ضمن آگاهى دادن از عواقب سوء تجمل گرایى وزیانهاى جبرانناپذیر یا صعب العلاج آن، توجه خردمندان جامعه رابه نیرنگهاى جدید دشمن جلب کند و ضمن یاد آورى توجه اسلام بهزندگى دنیایى مسلمانان به یاد آورد که دنیا محل زندگى موقتمىباشد. خوشىهاى آن موقت و گذرا است و آنچه زندگى واقعى تلقىمىشود، زندگى ابدى، راحت و همیشگى آخرت مىباشد.
در این باره قرآن مىفرماید: «المال و البنون زینه الحیاهالدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا» مالو فرزندان زینتحیات دنیایى هستند و(لیکن)اعمال صالح که تاقیامتباقى است(مانند نماز، تهجد و ذکر خدا و صدقات جارى چونبناى مسجد و مدرسه و موقوفات و خیرات در راه خدا)، نزدپروردگار بسى بهتر و عاقبت آن نیکوتر است.
دین مبین اسلام در عین حال که به زندگى دنیایى انسان توجهدارد و خداوند متعال وسایل رفاه و آسایش او را در دنیا فراهمآورده است، مسلمانان را به عدم افراط و تفریط در این زمینهفراخوانده و به یک زندگى معتدل و خوب دعوت مىکند.
وقتى که انسان زمام نفس خود را در دست گرفت، بر او لازم استکه حقوق جسمانى خود را نیز بشناسد و از زیبایىهاى زندگى کهخداوند براى او حلال کرده، که شامل تمام لذات و مظاهر زندگى استو مزاج انسان سالم و معتدل طالب آنها است، بى تفاوت نباشد، حتىبراى نیاز جسمى ارزش قائل شده و دستور مىدهد که در صورت ضرورت،افرادى که چیزى براى خوردن ندارند تا زنده بمانند براى ادامهحیات از گوشت میته بخورند. در حالى که گوشت میته براى افرادعادى حرام است!
انسان فطرتا کمال جو و زیبایى دوست مىباشد. بر همین اساس،اسلام ضمن اعتراف به این مساله و نیازمندىهاى دیگر زندگى که درطبیعت انسان نهاده شده، آنها را با میل به ترقى که این میل نیزدر طبیعت انسان ریشه دارد معارض نمىداند.
«گوستاولوبن» وزیر سابق فرانسه در کتاب «تاریخ تمدناسلامى» مىنویسد:
«تاکنون هیچ مردمى مانند مردم جزیره العرب دیده نشده که درمدتى کوتاه و اندک، بتواند به این حد از تمدن نائل شود» . اینپیشرفتسریع مسلمین در صدر اسلام، نشانه اهمیت دادن اسلام بهزندگى دنیایى مسلمانان است. اما نظر اسلام این است که باابزارهاى ترقى به ترقى نهایى که همان هدف خلقت انسان استبرسندو آن، تامین رفاه زندگى ابدى در کنار زندگى دنیایى است. اینکزیبایى و تجمل را در اسلام بررسى مىکنیم.
زیبایى غیر از تجمل مىباشد و در اسلام جایگاه مثبتى دارد. بهعنوان مثال، اسلام نظافت را نوعى زیبایى مىداند و به آن سفارشمىکند، زیرا در اثر مراعات نظافت زندگى انسانها در صفا و آرامشخواهد بود. اما تجمل که ناشى از زیاده خواهى و اسراف مىباشد،افراد جامعه را به ورطه سقوط مىکشاند و موجب از بین رفتن شخصیتوالاى انسان مىشود. دشمنان اسلام نیز دقیقا از این همین راه،یعنى با نشان دادن تجمل به عنوان یک نیاز در جامعه. ایجادوابستگى مىکنند و ملتها را به خصوص ملتهاى مسلمان را بهسقوط و تباهى مىکشانند.
در هر جامعه مترقى و متمدن، نشانه ترقى و تمدن، مغزهاى متفکرو مخترعان و... آن جامعه هستند، نه در صد بالاى تجمل و مصرفگرایى. نویسنده خود شاهد بود که در جنگ عراق و کویت، افرادى کهاز کویتبه ایران آمده بودند وقتى زندگى غیر تجمل مردمایران(قم)را مىدیدند، اعتراف مىکردند که زندگى درست و اسلامىهمین است و اظهار مىداشتند که وقتى که به کویتبرگردیم به روششما ایرانیان زندگى مىکنیم و قبول داشتند که زندگى آنها یکزندگى مصرفى و پرتجمل است. روح مصرف گرایى به قدرى در آنهاریشه دوانده بود. که حتى نخهاى کامواى بافتنى، به صورت بریده وکوتاه شده از کشورهاى دیگر برایشان فرستاده مىشد! به همین علتاست که دشمنان انقلاب اسلامى در صدد رخنه کردن به شجره طیبهانقلاب اند که بسان موریانه آن را از درون بپوسانند چون دیدندکه مردم شریف ایران نه تنها زمین نخورد و سقوط نکرد، بلکه دستسایر ملتهاى ضعیف جهان را هم گرفت و الگوى آنها شد.
تجمل انواع و مراتبى دارد. در اخلاق، رفتار، حتى در سیاست وصنعت هم رسوخ کرده است، ولى غالبا در قالب پوشاک و لوازم لوکسزینتى و غیر ضرورى ظاهر مىشود که هر یک از اینها در تغییرفرهنگ خودى و جایگزین کردن فرهنگ بیگانه موثر مىباشد. و عواملتحریک شهوات، خیالبافى، در رویا زندگى کردن، اسراف، بى عاطفهبودن و ظلم و خیانت را به همراه دارد. و از همه مهمتر ایجادسستى نسبتبه اعتقادات و پوچى و دنباله روى از دشمنان اسلامخصوصا در نسل جوان مىنماید.
در یک نگاه خردمندانه، مىتوان به سادگى متوجه شد که وسایلرفاهى غیر ضرورى که گاه تولیدات داخلى هم جزء آنها حساب شده وبا مارک خارجى عرضه مىشود، نسبتبه سایر تولیدات داخلى وواردات چشمگیر و قابل تامل است. و براى خرید آن وسایل و...
میلیونها تومان سرمایه از کشور خارج مىشود و به جیب دشمناناسلام مىرود و آنها به وسیله همان سرمایهها بر علیه اسلام توطئهمىکنند و به وسیله نشریات مضر و مسموم افکار پاک و اسلامى مردم،خصوصا نسل جوان جامعه را که به قول حضرت امام «سرمایههاى فوقالارض» هستند به رکود مىکشانند. در یکى از پرتکلهاى حکماى یهود(صهیونیسم) آمده است. «ما بوسیله کتاب هایى که با سبک شیواو(زیبا)منتشر مىکنیم افکار مسموم را به خورد مردم مىدهیم.»
اکنون که بیستسال از انقلاب اسلامى ما مىگذرد، در حالى کههویت و فرهنگ ملى ما آمیخته با اسلام است، ولى امروز در جامعهما اخلاق و رفتارهایى به چشم مىخورد و مورد قبول واقع شده که بافرهنگ اصیل مذهبى و ملى ما در تضاد است.
چرا باید وسایل زندگى و تزیینى، حتى خوراک و تغذیه ما کهریشه در فرهنگ بیگانه دارد، به قدرى در جامعه ما رواج پیدا کندکه رنگ جامعه اسلامى ما را عوض کند و انقلاب اسلامى ما را زیرسوال ببرد.
اگر به همین منوال بگذرد. مىرود که ملیت و فرهنگ ما دستخوشیک تحول ناشایست و غیر اسلامى قرار بگیرد. این در حالى است کهاز گوشه و کنار دنیا، مردم جهان براى نجات زندگى خود به مردمایران روى آوردهاند و جنبشهاى آزادیبخش دنیا براى مبارزه بااستعمارگران مردم ایران را الگوى خود قرار دادهاند.
دلیل بر این مدعا گزارش مجرى سیماى شبکه یک، در روز افتتاحصداى برون مرزى ایران مىباشد که ایشان مىگفتند: «سالانه بیش ازسى هزار نامه از گوشه و کنار جهان به ایران مىرسد که در رابطهبا شناساندن اسلام براى آنها مىباشد.»
جاى بسى تاسف و نگرانى است که در چنین موقعیتى که ایرانجایگاه خود را به عنوان رهبر و الگو در جهان پیدا کرده است،عواملى دستبه دست هم دادهاند و براى گسترش این وضع ناپسند درجامعه با تبلیغات آبکى و فریبنده، مظاهر کم ارزش مادى را دررسانههاى گروهى حتى در تابلوهاى خیابان و بر روى بدنهاتوبوسهاى خط واحد ترویج مىکنند، به طورى که سبب شده استشیوعاین وضع(بیمارى)به سرعت رو به رشد بگذارد.
امام راحل مىفرماید: «رادیو، تلویزیون و مطبوعات و سینماهاو تئاترها از ابزارهاى موثر تباهى و تخدیر ملتها، خصوصا نسلجوان بوده است و از آنها براى درست کردن بازار کالاها، خصوصاتجمل و تزئین از هر قماش از تقلید در ساختمانها (گرفته)تانوشیدن و پوشیدن و گفتار در فرم آنها استفاده کرد. ما دزد رابیرون کردیم اما خودمان را پیدا نکردیم.» آیا این است قدردانىاز خون شهدا و سالهاى دور از وطن بودن امام(ره) «افان مات اوقتل انقلبتم على اعقابکم.» اگر او به مرگ یا شهادت در گذشتباز شما بدین جاهلیتخود رجوع خواهید کرد؟
همان طور که اشاره شد، اسلام ضمن اهمیت دادن به زندگى دنیایىبشر، او را براى به دست آوردن لذتها و زیبایىهاى دنیا تشویقنیز مىکند. قرآن کریم مىفرماید:
«و ابتغ فیما آتیک الله الدار الاخره و لاتنس نصیبک منالدنیا» . به هر چیزى که خدا به تو عطا کرده، از قواى ظاهرى وباطنى و مال و سایر نعمتهاى دنیا بکوش تا ثواب و سعادت دارآخرت تحصیل کنى و(لیکن)بهرهات را هم از(لذات و نعم الهى)دنیافراموش مکن.
قرآن کریم به افرادى که گمان مىکردند تحریم زینتها و پرهیزاز غذاها و روزىهاى پاک و حلال نشانه زهد و پارسایى و مایه قرببه پروردگار است، با لحن تندى مىفرماید:
«قل من حرم زینه الله التى اخرج لعباده و الطیبات منالرزق» . بگو اى پیامبر چه کسى زینتهاى خدا را که براى بندگانخود آفریده حرام کرده و از صرف رزق حلال و پاکیزه منع کرده؟ سپسبراى تاکید اضافه مىکند: به آنها بگو این نعمتها و موهبتهابراى افراد با ایمان در این زندگى دنیاآفریده شده اگر چهدیگران نیز بدون داشتن شایستگى از آن استفاده مىکنند و نیز«قل هى للذین امنوا فى الحیوه الدنیا خالصه یوم القیامه.»
بگو این نعمتها در دنیا براى اهل ایمان است و خالص اینها(یعنىلذات کامل بدون الم)و نیکوتر از اینها در آخرت بر آنان خواهدبود.
در مورد استفاده از انواع زینتها اسلام مانند تمام موارد، حداعتدال را انتخاب کرده و ضمن تشویق مردم به استفاده از نعمالهى به خاطر طبع زیادهطلبى انسان که ممکن استسوء استفاده کندو به جاى استفاده عاقلانه راه تجمل پرستى و زیاده روى را پیشبگیرد مىفرماید: «کلوا و اشربوا و لاتسرفوا» بخورید وبیاشامید و اسراف نکنید.
کلمه(اسراف)کلمه بسیار جامعى است که هرگونه زیاده روى درکمیت و کیفیت و بیهوده گرایى و اتلاف و مانند آن را شامل مىشود.
«امروز تحقیقات دانشمندان ثابت کرده است که سرچشمه بسیارى ازبیمارىها غذاهاى اضافى است که به صورت جذب نشده در بدن انسانباقى مىماند که هم بار سنگینى استبراى قلب و سایر دستگاههاىبدن و هم منبع آماده براى انواع عفونتها و بیمارىها.»
قرآن کریم تغذیه را به عنوان یک وسیله تکامل پذیرفته، لذاسفارش به خوردن غذاى پاک مىنماید چون غذاى حلال بر روى اخلاقانسان اثر دارد. لذا مىفرماید:
«کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا» از غذاهاى پاکیزه حلالتناول کنید و به نیکوکارى و اعمال صالح بپردازید.
از آنجا که تجمل گرایى، روى آوردن به دنیا محسوب مىشود وسایر دلبستگىها به دنیا و وابستگى را به دنبال دارد. امام صادقعلیه السلام مىفرماید: «راس کل خطیئه حب الدنیا»
سر هر خطا، دوستى دنیاست و نیز مىفرماید: به راستى شیطانآدمیزاده را در هر چیزى مىچرخاند(تا او را گمراه کند) و چون ازاو درمانده گردید، در برابر پول و مال دنیا جلو او را سختمىبندد و گردن او را مىگیرد.
امام باقر علیه السلام مىفرماید: نمونه آزمند بر دنیا،کرم ابریشم است که هر چه بیشتر ابریشم بر خود مىتابد و مىپیچدراه بیرون شدن خود را دورتر و بستهتر مىنماید تا از غم و اندوهمىمیرد. گرایش به تجملات زندگى، انسان را دچار بحران اقتصادىمىکند و حتى به خاطر به دست آوردن و نگهدارى آن تجملات، دچاربحران روحى هم مىشود. گرچه لذتى به همراه دارد اما لذتش زودگذرمىباشد. على علیه السلام مىفرماید: هر که دنیا را در چشمخویش عظیم گیرد و جایش را در دلش بزرگ دارد و آن را بر خدابرگزیند و به سوى آن انقطاع پذیرد(از همه ببرد و به آن پیوندکند) چنین کسى درستبنده دنیاست .»
اینها نمونههاى کوتاهى بود از آیات و روایات، در نکوهش دنیادارى و گرایش به تجملات و استفاده درست از دنیا در حدى که موردقبول اسلام است که تقدیم شد.
به همان نسبتى که تجمل در جامعه برقرار مىشود، به هماناندازه هم ذهن مردم متوجه منافع خصوصى مىگردد. زمانى همهمسلمین در صدر اسلام به پیشرفت اسلام فکر مىکردند و در سایهبرادرى و برابرى متحد بودند، در مقابل دشمنان اسلام سر خمنمىکردند، قدرت مسلمین نفوذناپذیر بود. و در راه رسیدن به هدفنهایى که گسترش و پیروزى اسلام بود از هیچ ایثار و گذشتى دریغنمىکردند، اما از وقتى که گرایش به تجملات و دنیا پرستى در میانآنها رواج پیدا کرد، این عظمت رو به تنزل گذاشت. «جرجىزیدان» مورخ مسیحى لبنانى مىنویسد: «پس از آن که اعراب بهکشور گشایى پرداختند، سیم و زور غلام و کنیز به جزیرهالعرب روانگردید و اندک اندک اعراب مسلمان به فساد و هرزگى گرائیدند.
بنابراین سرنوشت مسلمانان صدر اسلام باید لوح عبرت براىمسلمانان عصر حاضر و آینده باشد. انقلاب ما هم وقتى پایدارخواهد بود که همه امور زندگى ما انقلاب باشد، ولى تجمل مانع اینامر است افرادى که فقط به چیزهاى ضرورى احتیاج دارند و آرزویىجز افتخار میهن خودشان ندارند «مردمى که انقلاب کردند وانقلابشان حفظ و احیاء ارزشهاى اسلامى و ملى بود اما وقتى روحشانبا تجمل فاسد شده باشد آرزوى دیگرى ندارند و به زودى دشمنقوانینى مىشوند که مزاحم او هستند» لذا مىبینیم افراد متجملدین گریز هم هستند، چرا که قانون اسلامى مانع جذب شدن آنها درتجملات استبه قول «منتسکیو» : در این زمان است که تقواى ملىبا چه سرعتى رو به انحطاط مىرود زمانى که مردم روم به تجمل روىآوردند، در سلطنت «تى بر» نمایندگان سنا پیشنهاد کردند کهقوانین سابق مربوط به تجمل دوباره برقرار شود. شاه که مردى بااطلاع بود با این تقاضا مخالفت کرد و گفت: دولتبا وضع فعلىنمىتواند دوام کند.»
حکام نالایق جهان اسلام، فضایل اخلاقى و رفاه متوسط مسلمانان رابه خاطر زیاده خواهى و جاهطلبىهاى خودشان از میان مسلمینبرداشتند و قوانین اصیل اسلامى را که مورد تاکید رسولخدا(ص)بود، به دست فراموشى سپردند و خود و مردم را اسیر تجملاتکردند. این انحراف از زمان «عثمان بن عفان» شروع شد. «ابنخلدون» مىنویسد: دین در آغاز امر، مانع غلو کردن در امر بناهابود و اسراف در این راه را بى آن که میانه روى باشد، روانمىدانست و چون مردم از روزگارى که دین فرمانروایى مىکرد دورشدند، به این گونه مقاصد بىپروا گردیدند و طبیعت کشوردارى وپادشاهى و تجمل خواهى بر آنان غلبه یافت. بنابر نقل مسعودى،عثمان در پنجمین سال خلافتخود که بیست و هشتسال پس از هجرتپیامبر بود، دستور داد خانهاى مجلل برایش ساختند که اتاقهاىمتعدد و زیبا و تالارهاى بزرگ داشت این تجمل گرایى کم کم بهاطرافیان عثمان و کارگزاران و در نهایتبه مردم سرایت کرد.
در «طبقات ابن سعد» آمده:
زبیر صحابى نامدار اسلام در بصره خانهاى ساخت که امروزه هممعروف است و تجار و ثروتمندان بحرینى و غیر بحرینى در آن جااتراق مىکردند و در کوفه، مصر، اسکندریه هم خانه هایى ساخت.
بعد از مرگ زبیر 50 هزار دینار و 1000 اسب و هزار عبد و کنیزباقى ماند.
چرا فائزه هاشمی آزاد شد..........
میخواهند پس از نابودی کشور سران بیشعور فتنه و جنایت را محاکمه کنند...
انسان وقتی که بلند حرف بزند صدایش را می شنوند ، اما وقتی که یواش حرف بزند به گفته اش گوش می دهند . پل رینو
خوار نمودن هر آیین و نژادی به کوچک شدن خود ما خواهد انجامید . اُرد بزرگ
بخشنده نیکخوی آن کس است که به بخشش جانش را آراسته گرداند . دور از جوانمردی است که بخشنده بر آن کسی که چیزی به او داده یا خیری رسانده منت نهد .بزرگمهر
عشق مانند ساعت شنی همان طور که قلب را پر می کند مغز را خالی می کند. آلبرت انیشتین
مفاهیم اساسا تفکراتی انتزاعی و تا اندازه ای بی جان هستند. هنرمندانی که پیش از شروع یک کار تمام جزئیات آن را برنامه ریزی می کنند تنها از اندیشه مفهومی سود می جویند و در نتیجه آثار سست و ملال آوری به وجود می آورند زیرا خود را از منابع عمیقتر الهام یعنی ایده ها محروم می کنند . شوپنهاور
بسیاری از جنگها و آوردهای مردمی از روی نبود شناخت و آگاهی آنها نسبت به یکدیگر بوده است . اُرد بزرگ
لذت نگرستن و درک طبیعت والاترین نعمت است . آلبرت انیشتین
آنکه زیبایی خرد را ندید ، گرفتار زیبایی آدمیان شد و بدین گونه از هر چه داشت تهی گشت . اُرد بزرگ
ایرانیان راستگوترین و راست تیرانداز ترین قوم تاریخ اند . فردریش نیچه
در روزگار ما ، سرنوشت آدمی در سیاست تحقق یافته است . توماس مان
ما در واقع هیچ چیز دربارة انگیزه نمیدانیم. همة آنچه میدانیم نگارش کتابهایی در این مورد است. پیتراف دروکر
از یک خود کامه، یک بدکار، یک گستاخ، یا کسی که سرفرازی درونی اش را رها کرده، چشم نیک رای نداشته باش . جبران خلیل جبران
برای جوانمردی و مروتی که به هر کس می کنی انتظار هیچ پاداشی نداسته باش. پیکاسو
برای رسیدن به هدف و مقصود بهترین راه آن است که از راه راست رو نگر داند و از گناه بپرهیزد ، بی گمان آرام ، و کام و نام نصیبش می شود . بزرگمهرایده های ازلی دریافته از تامل ناب هستند و مایه اساسی و ابدی تمام پدیده های جهان را بازگو می کنند. این ایده ها متناسب با ماده ای که واسطه بازگویی آنها هستند ، جامه نقاشی ، شعر، مجسمه سازی یا موسیقی می پوشند . تنها سرچشمه هنر معرفت بر ایده هاست و تنها هدف آن انتقال این معرفت است. شوپنهاور
هر عادتی در ابتدا مانند یک نخ نازک است . اما هربار که یک عمل را تکرار می کنیم ما این نخ را ضخیم تر می کنیم و با تکرار عمل نهایتا این نخ تبدیل به طناب و بلندی می شود که برای همیشه به دور فکر و عمل ما می پیچد. اریسون سووت ماردن
ارزش پیمان شکن ، باندازه کفن هم نیست . اُرد بزرگ
شما می توانید بانگ طبل را مهار کنید و سیم های گیتار را باز کنید ، ولی کدامیک از فرزندان آدم خواهد توانست چکاوک را در آسمان از نوا باز دارد؟ . جبران خلیل جبران
بدگمانی میان افکار انسان مانند خفاش در میان پرندگان است که همیشه در سپیده دم یا به هنگام غروب که نور ظلمت بهم آمیخته است بال فشانی می کند . بایگون
من احساس می کنم پس هستم . آندره ژید
گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است . اُرد بزرگ به نزدیک خردمندان چهار چیز بر پادشاهان عیب است : ترسیدن در میدان جنگ ، گریز از بخشندگی ، خوار داشتن رای خردمندان ، شتابزدگی و نا آرامی و بیقراری در کارها . بزرگمهر
ای اختر بزرگ ؛ تو را چه نبکبختی می بود اگر نمی داشتی آنانی را که روشنی شان می بخشی !هان ! از فرزانگی خویش به تنگ آمده ام و چون زنبوری انگبین بسیار گرد کرده ؛ مرا به دستهایی نیاز است که به سویم دراز شوند.
هان ! این جام دیگر بار تهی شدن خواهد و ابرانسان دیگر بار انسان شدن . فردریش نیچه
شعر، حافظه ی آینده است. یانیس ریتسوس
آنکه نمی تواند از خواب خویش برای قراگیری دانش و آگاهی کم کند توانایی برتری و بزرگی ندارد . اُرد بزرگ
در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد. آلبرت انیشتین
فزون خواهی برای داشته های ما زیانبار است . اُرد بزرگ
تنها دوراه برای زیستن در زندگی خود داری ،اول اینکه هیچ معجزه ای را باور نکنی، ودیگر اینکه همه چیز را معجزه بدانی. آلبرت انیشتین
زندگی روزمره شما پرستشگاه و نیز دیانت شماست . جبران خلیل جبران
تنها زندگی کردن ،بهتر از رفاقت با نارفیقان است. پل ورلن
چگونه صبح ها براحتی از خواب بیدار شویم؟
بازدید : 1579 مرتبه
آیا صبح ها به سختی از خواب بیدار می شوید؟ آیا به سختی روز خود را شروع میکنید؟
اگر شما هم جزء یکی از افرادی هستید که بیرون پریدن از رختخواب برایشان کار دشواری به نظر می رسد، تا کنون شده از خودتان بپرسید که دلیلش چیست؟ چرا فقط برای یک دقیقه بیشتر چرت زدن مکرراً روی زنگ ساعت می کوبید و نهایتاً هم باید چهار دست و پا از روی تخت پایین بیایید. آیا دلیل این امر آن است که شما به اندازه ی کافی استراحت نمی کنید و خوابتان به اندازه نیست؟ آیا پیش از رفتن به رختخواب غذاهای سنگین مصرف می کنید؟ آیا به اندازه کافی ورزش نمی کنید؟
شاید هم دلیلش این باشد که شما به اندازه ی کافی "انگیزه" برای زودتر بیدار شدن از رختخواب ندارید. شاید زندگی برایتان آنقدر هیجان انگیز و لذت بخش نیست که بخواهید از خواب بلند شده و روز خود را شروع کنید. برای یک لحظه هم که شده به این موضوع فکر کنید! آیا احساس می کنید که زندگی خسته کننده و بی ثمری را دنبال می کنید؟
اگر زندگی فعلی تان خوشحالتان نمی کند، همین حالا وارد عمل شوید و شرایط خود را تغییر دهید. شما یکبار بیشتر شانس زندگی کردن را ندارید، پس بهتر است از این فرصتی که در اختیارتان قرار گرفته به بهترین نحو استفاده کنید. کارهایی را انجام دهید که از آنها لذت می برید. به این فکر کنید که انجام آن کار چه شور و اشتیاقی را میتواند در وجود شما زنده کند و سپس با این تفکر به انجام آن کار اهتمام ورزید .
اگر بی میلی و تنبلی به شما اجازه نمی دهد که کاری را شروع کنید، و یا صرفاً با کمبود انگیزه ی کافی روبرو هستید، در این قسمت شیوه هایی را به شما معرفی میکنیم تا به واسطه ی آن بتوایند خودتان را در مسیر صحیح دست یابی به خواسته ها و نهایتاً رسیدن به موفقیت قرار دهید.
1- به این موضوع فکر کنید که با تنبلی و بی میلی فقط لذات بیشماری که می توانید در زندگی بدست آورید را از خود دریغ می کنید. چرا اجازه می دهید نعمت های شگفت انگیز زندگی از کنار شما بگذرند؟ از این دید به قضیه نگاه کنید: زندگی آنقدر کوتاه است که حیف است لحظات خود را در خواب سپری کنید. باید بلند شوید، دست به کار شده و از زندگی خود لذت ببرید. کاری را پیدا کنید که انجام آن به شما آرامش و اشتیاق میدهد. باید لحظه لحظه ی زندگی را برای خود لذت بخش سازید.
2- حالا که متوجه شدید که چه کارهایی که نمی توانید انجام دهید، انجام آنها را به صورت یک هدف در ذهن خود در بیاورید و صبح ها به آنها فکر کرده و برای عملی کردنشان خودتان را وادار کنید که راس ساعت مقرر از رختخواب بیرون بیایید. انجام چنین کاری به صورت روتین ذهن شما را برنامه ریزی می کند و به مرور زمان این توانایی را پیدا می کنید که به محض اینکه ساعت زنگ زد فوراً از جا بلند شوید. وقتی صدای زنگ ساعت را قطع کردید با خود عباراتی از این قبیل را تکرار کنید: "امروز بهترین روز زندگی من خواهد بود و من قصد دارد بیشترین استفاده را از زمان خود ببرم." سپس با اعتماد به نفس کامل از رختخواب بیرون آمده، قدم بر روی زمین بگذارید، به عضلات خود کشش دهید و سر را بلند نموده و مستقیماً به زیر دوش بروید.
3- در حالیکه دوش می گیرید و با صدای بلند آهنگ مورد علاقه تان را می خوانید، برای روز خود برنامه ریزی کنید. (البته اگر تا آن لحظه برنامه هایتان را هماهنگ نکرده اید). تمایل دارید امروز چه کارهایی را انجام دهید؟ چه کار پر اهمیتی وجود دارد که شما باید آن را انجام دهید؟ کارهایتان را اولویت بندی کنید و ببیند چه کاری را باید زودتر انجام دهید و چه کارهایی را می توانید به زمان دیگری موکول کنید؛ اما نکته ی قابل توجه: سعی کنید ابتدا کارهایی را برای انجام دادن انتخاب کنید که لذت بیشتری به شما میدهند و بعد با انرژی زیاد به سراغ کارهای دیگر بروید.
4- همین طور که روز شما به جلو پیش می رود به ترتیب کارهایی که باید انجام میدادید را مرور کرده و به خودتان قول بدهید که تا پایان روز کلیه ی آنها را انجام دهید. شاید 1 کار باشد، شاید هم 3 -4 کار مختلف، به هر حال فرقی نمی کند. هدف اصلی شما در ابتدای راه این است که یاد بگیرید کارها را انجام دهید و آنها را به پایان برسانید. فقط باید عمل کنید و کارها را انجام دهید. با تمرکز کردن بر روی کارهایی که می بایست در طول روز انجام دهید، عادت چرت زدن نیز از بین خواهد رفت.
زمانیکه میل باطنی شما به انجام کارهای متفاوت افزایش پیدا کند، به چیزهایی میرسید که در گذشته خواب آنها را هم نمی دید. این امر روحیه و انرژی بسیار زیادی را در وجود شما ایجاد می کند. اصلاً تعجبی ندارد که پس از چند روز، زنگ ساعت را چند دقیقه زودتر می گذارید و آخر هفته هایی را که فقط در رختخواب سپری می شد، مفید تر سپری خواهد شد. شما خودتان به صورت خودکار صبح ها زودتر از خواب بیدار می شوید تا به همه ی برنامه هایی که در ذهن دارید برسید.
همانطور که در بالا مشاهده کردید، اولین گام برای داشتن یک زندگی رضایت بخش این است که به محض اینکه ساعت زنگ می زند، از رختخواب بلند شوید. از این طریق حس مسئولیت پذیری شما نیز تا چند برابر افزایش پیدا خواهد کرد. فکر نمی کنم تمایلی داشته باشید که تمام روز خود را در رختواب سپری کرده و به گذر عمر خود چشم بدوزید و به کارهایی که می توانستید انجام دهید و ندادید غبطه بخورید.
سعی کنید مسئولیت پذیر تر باشید تا بتوانید بیشتر از زندگی لذت ببرید. به این مطلب فکر کنید که اگر به طور روزانه تنها 20 دقیقه بیشتر برای بهبود زندگی خود قدم بردارید، آنوقت نتیجه کار پس از 1 سال یا حتی 6 ماه چه می شود؟
همین حالا برای تجربه ی یک زندگی بهتر دست به کار شوید.
هر کسی دوست دارد برنده باشد، اما برخی از افراد هستند که "وسواس رقابت" آنها را در بر می گیرد. این افراد تمایل دارند که همیشه نفر اول باشند، بهترین بوده، و دلشان می خواهد که در هر کاری که وارد می شوند، برنده خارج شوند. این حس رقابت طلبی سبب ایجاد تنش در روابط فردی و اجتماعی آنها می شود. دکتر فیل روانشناس معروف به ما هشدار می دهد که: "عشق و رقابت مانند روغن و آب هستند، و هیچ گاه با هم مخلوط نمی شوند." او پیشنهادات زیر را برای افراد رقابت جو مطرح کرده و به آنها توصیه می کند که یاد بگیرند آرام باشند و از همان چیزهایی که دارند نهایت لذت و استفاده را ببرند.
به جای رقابت با برادر و خواهر، سعی کنید از موفقیت هایشان لذت ببرید.
گاهی اوقات برخی از افراد هستند که حتی در مورد خواهر و برادرهای خودشان هم احساس بدی پیدا می کنند. این قبیل افراد به ظاهر و چگونگی برادر و یا خواهر خود حسادت می می ورزند. اگر شما جزء این گروه هستید، به هیچ وجه نباید به خودتان اجازه بدهید که در کارهای آنها دخالت کرده و خرابشان کنید. دکتر فیل به مهمانان برنامه ی خود، خواهرهای دوقولوی 46 ساله ای را معرفی می کند که در تمام طول عمر خود با هم در حال رقابت بوده اند. وی سپس اظهار می دارد: "زمانیکه با خواهر خودتان رقابت می کنید تا برنده شوید، باید از او یک بازنده بسازید." به این موضوع فکر کنید؛ آیا واقعاً احساس می کنید که می توانید با غرور بگویید: "من از خواهرم یک بازنده ساختم؟" زمانیکه بر سر مسائل جزئی و سطحی با هم رقابت می کنید، با این کار صرفاً محبت یکدیگر را از دست می دهید و چیز دیگری هم عایدتان نخواهد شد.
به جای اینکه همواره در حال رقابت با یکدیگر باشید، خودتان را جای او بگذارید. از موفقیت های که به دست می آورد احساس غرور کرده و به او افتخار کنید. "اصیل ترین و خالص ترین عشق در این دنیا عشقی است که ما نسبت به خانواده ی خود داریم، چرا که احساس رقابت نسبت به اعضای خانواده ی خود نداریم. و به این واسطه میتوانیم تسلی بخش خاطر خود و آنها باشیم."
خود حقیقیتان را کشف کنید.
ببینید که واقعاً چه کسی هستید و خود حقیقی تان را بپذیرید. دکتر فیل می گوید: "شما نیازی ندارید که خودتان را با دیگران مقایسه کنید تا بتوانید زمانی که در آینه نگاه می کنید به خود ببالید." همیشه به خاطر داشته باشید که شما شخصیت منحصر بفرد خودتان را دارید و دیدگاه دیگران در مورد شما تنها بر اساس کارهایی که انجام می دهید شکل می گیرد، نه از طریق مقایسه ی شما با دیگران.
تصمیم بگیرید که اینقدر حس رقابت جویی نداشته باشید.
یکی از میهمانان برنامه به دکتر فیل می گوید در هر کاری که انجام می دهد روحیه رقابت جویی بسیار بالایی دارد. از تخته بازی کردن گرفته تا قرارهای ملاقات عاشقانه. او اظهار می دارد که نمیتواند طبیعت رقابت کننده ی خود را متوقف سازد. اما دکتر فیل به او اطمینان می دهد که می تواند یک چنین کاری را انجام دهد. دکتر به او می گوید: "تو یک فرد بالغ هستی، برای خود تصمیم گیری می کنی و می توانی در زندگی نقشه های ذهنی ات را متجلی سازی." همه چیز به خودتان بستگی دارد. اگر تصمیم بگیرید که با هر کس در هر شرایطی رقابت نکنید، مطمئن باشید که می توانید از پس آن بر بیایید. مسئولیت تمام کارهایی را که انجام می دهید به عهده بگیرید و تصمیم بگیرید که تغییر کنید. رقابت حقیقی این است که بهترین انسانی باشید که می توانید.
متوجه باشید که نیاز شما به بردن جستجویی برای یافتن اعتبار و تایید از خارج است.
دکتر فیل به میهمانان برنامه خود می گوید: "ارزش فردی شما نباید وابسته به تایید و تصدیق دیگران باشد. اگر همان کسی که هستید را نشان بدهید، شاید دیگر لازم نبینید که در هر موقعیتی رقابت کنید تا رتبه اول نصیبتان گردد.
دکتر فیل خطاب به یکی دیگر از مهمان های برنامه می گوید: "شما گفتید که میخواهید بهترین باشید، بنابراین چرا سعی نمی کنید بهترین کسی باشید که می تواند تعادل را در زندگی فردی خود ایجاد نماید؟" دکتر فیل در ادامه صحبت هاش می گوید: "اگر دائماً استرس بهتر بودن را به خود تحمیل نمایید، نه تنها از نظر روانی، بلکه از نظر فیزیکی نیز به مشکل برخورد خواهید کرد. تنها چیزی که من از شما می خواهم این است که آنقدر به خودتان اعتماد داشته باشید و برای خودتان ارزش و احترام قائل باشید که برای جلب توجه و محبت دیگران نیاز به برد در شرایط مختلف را احساس نکنید. در نهایت باید بگویم که لازم نیست حتماً شما خودتان به دنبال پذیرش بروید، گاهی اوقات بد نیست اجازه دهید که آنها به سوی شما بیایند."
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است
Vaghti kabootari shoroo be moasherat ba kalaghha mikonad parhayash sefid mimanad vali ghalbash siyah mishavad. Doost dashtane kasi ke layeghe doost dashtan nist esrafe mohabat ast
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند
Delhaye bozorg va ehsashaye boland , eshgh haye ziba va porshokooh miafarinand
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است
Ama che ranjist lezatha ra tanha bordan va che zesht ast zibayiha ra tanha didan va che badbakhti azar dahande e ast tanha khoshbakht boodan! dar behesht tanha boodan sakhtar az kavir ast
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است
Aknoon to ba marg rafte e va man inja tanha be in omid dam mizanam ke ba har nafas gami be to nazdiktar mishavam.in zendegi man ast
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
Vaghti khastam zendegi konam,raham ra bastand.vaghti khastam setayesh konam,goftand khorafat ast. vaghti khastam ashegh shavam goftand doroogh ast. vaghti khastam geristan,goftand doroogh ast. vaghti khastam khandidan , goftand divane ast. donya ra negeh darid mikhaham piyade shavam.
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری
agar ghader nisti khod ra bala bebari hamanande sib bash ta ba oftadanat andishe e ra bala bebari
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد
Be ? chiz tekye nakon , ghoroor , doroogh va eshgh. adam ba gharoor mitazad , ba doroogh mibazad va ba eshgh mimirad
چند جمله از عارف بزرگ دکتر وین دایر :
*دنیا مانند پژواک اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: ”سهم منو بده...“ دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: ”سهم منو بده....“ و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا بگویی: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“ دنیا هم بتو خواهد گفت: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“!!
*هر کس به دیگری زیانی برساند و یا ضربه ای به کسی بزند، بیشترین زیان را خود از آن خواهد دید، چرا که هرکس در دادگاه عدل الهی در برابر اعمال ناروای خودش مسؤول است.
*به هر کاری که دست زدید، نیاز به خداوند و خدمت به مردم را در نظر داشته باشید، زیرا این شیوه ی زندگی معجزه آفرینان است.
*تنها راه تغییر عادتها، تکرار رفتارهای تازه است.
*درستکارترین مردم جهان، بیشترین احترام را بسوی خود جلب شده می بینند، حتا اگر آماج بیشترین بدرفتاریها و بی حرمتیها قرار گیرند.
* برای آغاز هر تحول در خود، ابتدا منبع تولید ترس و نفرت را در وجود خود شناسایی و ریشه کن کنید.
*از مهم ترین کارهایی که به عنوان یک آدم بزرگ می توانید انجام دهید اینست که گهگاه به شادمانی دوران کودکی برگردید.
* درون تو مشتی گوشت قرمز است که دیدنش تو را با خودت مواجه نمی کند. تو لابلای آن گوشتهای قرمز درونت نیستی. آنجا را نگرد. خودت را در آرزوهایت خواهی یافت.
* اگر مختارید که بین حق به جانب بودن و مهربانی یکی را انتخاب کنید، مهربانی را انتخاب کنید.
*دروغ انفجاریست در اعتماد به نفس تو.
وین دایر:تنها وقتی آزار نمی بینی که کسی را آزار ندهی
vin dayer: tanha vaghti azar nemibini ke kasi ra azar nadahi
____________________________________
وین دایر:تو افکارت را شکل می دهی،افکارت اهداف تو را تعیین می کنند و اهدافت واقعیت تو را رقم می زنند .
vin dayer: to afkarat ra shekl midahi,afkarat ahadafe to ra tayin mikonand va ahdafat vagheiyate tora ragham mizanand
____________________________________
وین دایر:رفتارت بهتر از کلامت نشان میدهد که تو کیستی
vin dayer: raftarat vehtar az kalamat neshan midahad ke to kisti
____________________________________
وین دایر:یکی از مشکلات مردم این است که می خواهند دنیا با آنچه اکنون هست فرق داشته باشد .
vin dayer: yeki az moshkelate mardom in ast ke mikhahand donya ba anche aknun hast fargh dashte bashad
____________________________________
وین دایر:اگر قدر چیزی را که داری ندانی آن را از دست خواهی داد
vin dayer: agar ghadre chizi ra ke dari nadani anra az dast khahi dad____________________________________
آنچه را باور کنید، حقیقت خواهد یافت. آنچه را بدانید، در وجودتان متجلی خواهد شد .
برای تغییر هرگونه رفتار باید به منبع دانایی و توانایی باطن خود متوسل شوید .
شخصیت هرکس با رفتارش شناخته می شود نه با کلماتی که بر زبان می آورد .
اگر به دقت کودکی را مشاهده کنید، اعجاز خلقت را در وجودش خواهید یافت .
اگر از اعتماد به نفس بهره ندارید، به کاری بپردازید که در نتیجه انجام آن نسبت به خود احساس رضایت کنید .
به جای اینکه به باغ دیگران سرک بکشید و ذهن خود را به کار ایشان معطوف کنید، به کار خود بپردازید و هرچه را می خواهید در باغ خویش بکارید .
مارکسیسم می گوید: : رفیق، نانت را خودت بخور، حرفت را من می زنم فاشیسم می گوید: : رفیق، نانت را من می خورم، حرفت را هم من می زنم و تو فقط برای من کف بزن اسلام حقیقی می گوید: : « نانت را خودت بخور، حرفت را هم خودت بزن و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی. » اسلام دروغین می گوید: : تو نانت را بیاور به ما بده و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم، و حرف بزن، امّا آن حرفی را که ما می گوییم .
" دکتر علی شریعتی "
کلاس حل تمرین انتقال حرارت پنج شنبه 27/ 8 /89 ساعت 15 در کلاس شماره1309 برگزار می گردد
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
فهرست موضوعی یادداشت ها
پیغمبران و دین آسمانی[3] . تجمل گرایی و آفات آن . دکتر علی شریعتی . سقوط تنهایی . علمی (مهندسی حرارت و سیالات)
سیاسی
اجتماعی
فرهنگی
ورزشی
تار . لحظاتی با اندیشمندان . مکانیک جامدات .
نوشته های پیشین
آبان 89
مهر 89 اسفند 89 بهار 90 راز الهی صدوبیست ساله شی اخراجی ها و جدایی نادر از سیمین جون کتک شوهر اعتیاد به اینترنت فرق ایران با..... داستان خواندنی بهار 91 بهار 92 لوگوی دوستان
لینک دوستان
صفحات اختصاصی
آمار وبلاگ
بازدید امروز :23
بازدید دیروز :1 مجموع بازدیدها : 81298 خبر نامه
وضعیت من در یاهو
جستجو در وبلاگ
|