چطور به روابط نامشروع ” نه ” بگویید ؟! سینا مختاری ...دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک
شاید یکی از پررنگ ترین دغدغه های دخترانی که به نیت ازدواج با کسی آشنا می شوند، این باشد که حد و مرز روابط را چطور تعیین کنند؟
وقتی طرف مقابلشان تو زرد از آب در می آید و درخواست نامشروعی از آنها دارد، چطور مقاومت کنند و رابطه را به پایان ببرند؟
چه کنند که طرف مقابل را قانع کنند و در مقابل دام هایی که برایشان پهن شده چه جوابی بدهند؟
لطفا جهت خواندن به ادامه مطلب مراجعه کنید …
تحقیقات نشان داده که بسیاری از افراد، به این خاطر خویشتن داری را از دست می دهند که نمی توانند در برابر فشار روانی تقاضا برای ارتباط جنسی از طرف مقابل مقاومت کنند و با جدیت و صراحت نه بگویند. در این مواقع به احتمال زیاد طرف مقابل شما با زبان چرب و نرم حرف هایی می زند که ممکن است شما را به فکر فرو برد اما اگر از قبل برای هر کدام از این حرف ها جوابی آماده داشته باشید، می توانید به راحتی از دام ها فرار کنید.
می گوید: لمس کردن یکدیگر باعث رشد انسان هاست.
بگو: تو باید رشد کنی و اطلاعاتت را بیشتر کنی. من آن قدر پخته هستم که بدانم این کار، آرامش من و برنامه هایم (برای آینده) را خراب می کند.
می گوید: رفتار تو مثل یک بچه کوچک است…
بگو: اتفاقا رفتار من مثل آدم های باتجربه است. به اطرافت نگاه کن ببین ارتباط بدون مسئولیت پذیری و بدون برنامه چقدر جوان ها را بدبخت کرده است.
می گوید: تو کنجکاو نیستی. فکر می کنی به یک بار تجربه کردن نمی ارزد.
بگو: من درباره خیلی چیزها کنجکاو هستم؛ اما معنایش این نیست که بخواهم خودم قربانی بشوم، یا موش آزمایشگاهی باشم. هرچه باشد، امکان صدمه دیدن من هست؛ پس نمی ارزد.
می گوید: همه این کار را می کنند.
بگو: اولا خیلی ها خویشتن دار هستند، ثانیا بیشتر کسانی که تو می گویی، سرانجام سرشکسته و متأسف می شوند و ثالثا من همه نیستم و می دانم که چه کاری برای من صحیح است.
می گوید: برای اینکه دوستت داشته باشند، باید بیشتر جلو بروی.
بگو: من نمی خواهم برای دوست داشته شدن، اجازه بدهم کسی از من سوءاستفاده کند.
می گوید: ولی من دوستت دارم.
بگو: پس به تصمیم من احترام بگذار و احساسات مرا پایمال نکن.
می گوید: به من نشان بده که چقدر دوستم داری.
بگو: من با خویشتن داری و انتظار کشیدن تا روز ازدواج به تو نشان می دهم که چقدر دوستت دارم.
می گوید: کسی که چیزی نمی فهمد.
بگو: خودم و خدای خودم که این را می فهمیم.
می گوید: تو مرا علاقمند و حالا نباید این طور رهایم کنی؛ وگرنه رفتارت در حق من بی انصافی و غیرانسانی است. چطور وجدانت چنین اجازه ای می دهد؟
بگو: من هیجانات نابجای تو نیستم و نمی توانم به قیمت راضی شدن تو، خودم را به گناه و عذاب وجدان و سرزنش بیندازم و خلاف آنچه که به صلاح زندگیم هست عمل کنم. تو باید خودت را کنترل کنی.
می گوید: اگر قبول نکنی، دیگرانی هستند که با اشتیاق می پذیرند.
بگو: برایت متأسفم که مرا به خاطر این چیزها دوست داشتی؛ خوشحال می شوم که به سراغ دیگران بروی.
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
فهرست موضوعی یادداشت ها
پیغمبران و دین آسمانی[3] . تجمل گرایی و آفات آن . دکتر علی شریعتی . سقوط تنهایی . علمی (مهندسی حرارت و سیالات)
سیاسی
اجتماعی
فرهنگی
ورزشی
تار . لحظاتی با اندیشمندان . مکانیک جامدات .
نوشته های پیشین
آبان 89
مهر 89 اسفند 89 بهار 90 راز الهی صدوبیست ساله شی اخراجی ها و جدایی نادر از سیمین جون کتک شوهر اعتیاد به اینترنت فرق ایران با..... داستان خواندنی بهار 91 بهار 92 لوگوی دوستان
لینک دوستان
صفحات اختصاصی
آمار وبلاگ
بازدید امروز :20
بازدید دیروز :4 مجموع بازدیدها : 81165 خبر نامه
وضعیت من در یاهو
جستجو در وبلاگ
|